-
آیم ساری.
شنبه 26 تیر 1395 22:07
-
اگه با گفتن حل می شد..
جمعه 11 تیر 1395 17:07
من اصلن هیچی نمی خوام. حاضرم برای تمام اشتباهاتی که تا حالا کردم هم الان بمیرم.
-
آاای بر تو.
چهارشنبه 2 تیر 1395 19:51
یک نفر سر شام درد می کشید. زنانه ناله می کرد. نگاه که می کردی همه ساکت گرم خوردن بودند اما سرت رو که خم می کردی می شنیدی... یک زن در سکوت درد می کشه.
-
خیلی آن شرلی طور!
دوشنبه 24 خرداد 1395 10:56
باید کم کم یاد بگیرم موقع تحویل دادن لباس به خشک شو یا دریافت فیش قیمت از شیرینی فروش انگشتامو جلوی گردنم به هم قللاب نکنم.
-
افطار
یکشنبه 23 خرداد 1395 16:10
مثل وصال چروکیده ی عشاق سی ساله در پیری. #منِ او
-
.
شنبه 22 خرداد 1395 22:10
- چیه؟ + حس زشتی می کنم. - تو که خوشگل نیستی! #دِ گریت بیوتی
-
خواب دیدم رفتم خونش
جمعه 21 خرداد 1395 14:32
روزه گرفتن فقط گشنگی کشیدن نیست. سر درد هم هست. و سرگیجه. و بوی بد دهان. و افزایش تعرق بدن به خاطر افزایش سوخت و ساز ناشی از افت گلوکوز. و خب بی حالی. رخوت عضلات. بی میلی به پرداختن به نیاز هایی که در هرم مازلو بعد از رفع گرسنگی تعریف می شن. همه و همه هستند. گفتم که حواستونو جمع کنید این ها هم در گزارش معامله درج بشه...
-
کَپَل های کُپُل
یکشنبه 16 خرداد 1395 13:50
ران کُپُل مردانه رو دوست دارم. مثل یال شیر به مادینگی هام حس امنیت می ده. یا شهوت نمی دونم. دوست دارم گوشت های کَپَلش یک استوانه ی درست و حسابی مشتی رو بسازه که بچسبه به شلوار جینش. پرش کنه. بعضی وقتا سوار تاکسی که می شم به راست و چپم نگاه می کنم و می گم آره مثل این. یک شکم گرد کوچولو هم داشته باشه که از پستونهاش...
-
مرسی الی
سهشنبه 11 خرداد 1395 23:11
این
-
پدر، مادر، من متهمم.
دوشنبه 10 خرداد 1395 17:35
فریاد می کشه یاسمییین. این یکی از روش های تلفظ اسم منه. با خشم و تاکید روی یاء دوم. بار دومه که صدا می زنه. برای بار دوم جواب می دم و این بار منم داد می زنم. -چرا صدامو نمی شنوی؟ بلههه؟ اون بلندتر داد میزنه و همچنان با غضب: برای اینکه آروم جواب می دی. صداشو برای این جمله اونقدر بالا می بره که من فقط می تونم سکوت کنم....
-
عوارض
شنبه 8 خرداد 1395 15:57
از ترس گیر کردن در عوارض قرص LD که عوض دیشب 10 صبح امروز خوردم پشتش به جای یکی، دوتا متوکلوپرامید می خورم. بعد گرفتار یک مجموعه ی دیگری از عوارض می شم. عوارض متوکلوپرامید! خوابالودگی، کم حالی شدید عضلات و ضربان خیلی خیلی بالای قلب محصول متوکلوپرامیده. با متوکلوپرامید شما تبدیل به آدمی خسته می شید که به سختی می تونه...
-
استفراغخواری ذهن
جمعه 7 خرداد 1395 09:11
یک حالتی هست بهش می گیم پژواک فکر. توی کلینیک یکی از مریضا پژواک فکر داشت. یعنی تکرار دقیق و مکرر یک جمله تا زمانی که دست بذاری رو شونش و بگی بسسه. یک چیز دیگری هم هست نزدیک پژواک فکر بهش می گن نشخوار ذهن. این همون بالایی ست با دقت عمل کمتر ضمن کلینیکی نبودن. یک همچین شکلی داره ذهنم الان. از چیزی خالی نمی شه مگر اینکه...
-
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی داشته ام. در کمال وقاحت.
پنجشنبه 6 خرداد 1395 16:44
یکی از دلایلی که گوریل فهیم رو دوست دارم ارتباط خرابش با باباشه. شب امتحان نوروفیزیولوژی رو با متن حضور گوریل فهیم تا صبح درس نخوندم. امیرو فرستادم از اونور دنیا برام کتابشو بخره و همون روز که با کتابه رسید شروع کردم به خوندن و دوست داشتنش. شاید ندونید که ما جامعه ی مانده در چالش عشق به پدر چه جامعه ی کم جمعیت لاغری...
-
یاسمین - موقرمز - مش نارنجی
سهشنبه 4 خرداد 1395 23:18
حسرت وجودشو می خورم. فالوش می کنم تا نگاش کنم. که از من شادتره قشنگ تره مرتبتره رنگی تره. همسنمه. هم اسممه. نمی خوام خودمو آزار بدم ولی خب هست. خیلی از چیزهایی که می خواستم باشم درش هست. به نظرم میلم بهشون قابل حذف نیست و اگه نتونستم عاملشون باشم باید تماشاشون کنم. همین. و آه :) چه حس عزیز آرامش بخشیه وقتی که بعد از...
-
- شادی مرا عمقی نیست.
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 07:06
+ شادی تو را عمقیست که به من جرات عن بودن می دهد. - :) شادی مرا عمقی نیست.
-
مقربین ساحت وی.
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 06:39
اونهایی که زیر بغلشون پشه می زنه اونایین که بیش از حد راحت می خوابن. اونایی که می زنه لای انگشتای پاشون بدشانسن. اونایی که در محدوده ی تناسلیشون می زنه اینا خدا باهاشون شوخی دستی داره!
-
و هالی حال به هم زن گاهی
یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 18:00
لی لی لجبازه ، کاکا کثیفه ، نانی نازنازو ، جی جی جیغ جیغو ، بیدی بی ادب ، دیدی دس پاچلفتی ، مومو اخمو ، فری فراموشکار ، بیلی بی حوصله ، دی دی دیرکن. من ترکیبی از این هام.
-
کامی
شنبه 25 اردیبهشت 1395 23:29
کامی رفته دلم براش تنگ شده. تو اتاقم صدای نفس کشیدن میاد.
-
tedey
شنبه 25 اردیبهشت 1395 23:06
امروز طبقِ تقریبی قرارم سیگار کشیدم ( قرار بود قبل از کلاس باشه در رِست کشیدم :) من طرفدار کمل آبیم و مارلبرو برام سنگینه و می سوزونتم ولی سوپری هه فقط مارلبرو داشت و وینستونو کنت و این ها. وینستون و کنت منو یاد حزب جمهوری خواه آمریکا می ندازن. قیافه ی اون مردک ترامپ مثلن با کراوات پهن قرمز. اصالت وجود ندارن. یاد غول...
-
دخترکوچولوها
شنبه 25 اردیبهشت 1395 19:07
بچه هاتونو جوری تربیت کنید که به لبخند غریبه های توی خیابون لبخند بزنند. به غریبه های خانم بگن خاله و به غریبه های آقا عمو. دختر اگه بودند مواظب باشید سرشونو زیاد کج کنن. تا نیمه و قشنگ. تمرین بدینشون. نه این که بهشون بگین. کار شماست دیگه. سخته. دوست ندارم بشنوم که می گید مامان، خاله بهت لبخند زد چرا جوابشو ندادی؟ یک...
-
می خوام
شنبه 25 اردیبهشت 1395 00:56
سیگار. بعد از صبحانه قبل از کلاس خواهم کشید/
-
باباااه.
جمعه 24 اردیبهشت 1395 21:41
من و تو چرخه ی معیوب آهیم. من آه والدین تو بودم. عمر منم آه تو. پ.ن.. من آه نمی کشم.
-
عنوان!
جمعه 24 اردیبهشت 1395 20:00
درتو تاق محکم بستی. از خوشی مردم ینی تا حالا درت باز بود؟؟ بین کارای کامبیز اینش رو هم دوست دارم که برای خواب با کاغذا برا خودش پتو و چشم بند درست می کنه. ورق می زنه می ره صفحه ی قبل می خوابه. شکمو بودنشو هم دوست دارم. خوردن تنها کار من است طور می خوره.
-
کامی همون جایی که زندگی می کنه می رینه.
جمعه 24 اردیبهشت 1395 12:49
متوجه شدم به کامی کم غذا می دادم این چند روز. ایشون کاهودانشون بسیار گسترده تر از تخمین من بوده. الان واقعن شرمندم به خاطر گشنگی هایی که کشیده. و شنا نمی کنه دیگه. ول می ده خودشو که بره ته آب. بعد گوله گوله از اون زیر هوا برا من می فرسته بالا. می گیرمش میارمش رو سطح یه چند لحظه نگهش می دارم که شنا یادش بیاد. یه ذره...
-
لرزش
پنجشنبه 23 اردیبهشت 1395 21:26
آدم هایی که به یک تغییر بزرگ جدی امیدوارند بیشتر می لرزند.
-
سیاهرگا سرخرگ نمی شن.
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 20:07
"نون" از همه محبوب تره بین بچه ها. خل تره از همه. توهم داره همچنان و با وجود مزمن شدن بیماری و مصرف دارو با خودش حرف می زنه. موندنش تو فاز واقعیت خیلی طول نمی کشه. سریع می ره روی کانال دلخواهش. خودش بهش می گه "افکار گذشته". خیلی هم دانش دوسته. امروز از فاروق می پرسید چی می شه که سیاهرگا سرخرگ می...
-
آقای شاد.
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 19:30
مانیک ها رو دوست دارم. فعلن البته. امروز یک آقای قدبلند جوان عینکی با سر و وضع مرتب با مقادیری قیل و قال یک نفره اومد تو کلینیک. کفش های خیلی نوک تیز و نیمه ورنی پوشیده بود. صدا زد که بابا! و خندان رفت سمت پدر و ضربه زد به شونش تا رو برگردونه. مرکز خیریه ی روزانه ی ما یک خانم پیر داره که می گیمش مادر و یک آقای پیر که...
-
آقای عَس.
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 19:12
یک مریض خیلی چاق داریم تو مرکز که اسکیزوفرنیا داره. سی و پنج سالشه. آخرای ساعت کاری رفتم تو اتاق کارکنان. جیم زدم درواقع. برای رسیدن به اتاق کارکنان باید از سالن پله هارو بگیرید و برید بالا. دوبلکس طوره! ولی در حد یک مرکز خیریه ی روزانه :) . نشسته بود تو پله ها. شیما رفت پی اش که چرا نشسته و بیاد توی گروه و فعالیت...
-
فقط اومده بود پز بده که داماد شده!
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 18:54
امروز یکی از مریضا با کت و شلوار بنفش اومد کلینیک. ی تبلتم گذاشته بود تو ی کیسه ی سیاه با خودش آورده بود. تو هیچ فعالیتی هم شرکت نمی کرد فقط آهنگ می ذاشت و کیلیپ می دید تو تبلتش. خلاصه اینکه با باران و مهربان و مسافرت نمی تونست ی جمله بسازه ولی بهش زن داده بودند. غصمون شد ی ذره. عکس دخترک رو دیدیم. وصفش رو شنیدیم....
-
نهنگ عنبر
دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 01:13
نهنگ عنبرو دیدم امشب. یدونش مونده بود تو اون سبد فلزی سوپری. له و لورده هم بود جلدش. با مقادیر زیادی شک و تردید خریدمش. روش نوشته بود پرفروش ترین کمدی سالی که رفت. ی سکانس از فیلم رویا و ارژنگ کوچولو تو رستوران بابای ارژنگ نشستند و حرف می زنند و می رسن به این دیالوگ که به نظرم یکی از خوشگلترین دیالوگ هاییه که هست....