لا لینه آ

عمو شلبی می گفت لالایی ها افسانه ها دروغ ها (وب مرده)

لا لینه آ

عمو شلبی می گفت لالایی ها افسانه ها دروغ ها (وب مرده)

امتحان دارم .. با تمام تنم

یه مدته آرایشگاه نرفتم و پشت لبم سبز نه سیاه شده! به آیینه نگام میکنم و به یاد می آرم اون زمانی که سیبیل هامو پذیرفته بودم و بند و آرایشگاه در برنامه ی هفتگی و ماهیانم جایی نداشت. اون آقا معلمی که بهم گفت شکل زن های ناصرالدین شاهم و در ادامه خطاب به کل کلاس افزود که زن های ناصرالدین شاه خیلی زشت بودند رو درک می کنم الان. یا اون پسرایی که تو خیابون به جای لب و چشم و سینه و باسن به سیبیل هام تیکه می نداختند. دیگه انگیزه ای برای انتقام ندارم. جهان حق داشت. سیبیلام ضایع بود.


بانو در حالی اهمال می کرد و بعدِ هر بیست دقیقه درس خواندن به هن و هن می افتاد وسینه سپر کرده با افتخار یک ساعت و نیم استراحت می کرد که برای جمع کردن بقچه ی باد برده ی عمرش بایستی هر روز چاهارده ساعت درس می خواند. به یک نقطه ی عطف نیاز داشت. یک لحظه ی تحول. یک انقلاب کبیر. ولی رندانه عقبش می انداخت که به جایی برسد که بقچه تهی شده باشد. منتظر لحظه ی نهایی بود که نسیم، سفره ی عمرش را بلند کند. خیال می کرد فرز و آنی چنگ می زند به لحظه ی آخر و می رهاند باقی عمرش را. بانو ولی فراموش کرده بود. که یک خیک تنبل است. خیک ها را چه به فرزی؟!


نمی دونم این باروحشته یا که تنبلی. نمی تونم پاشم دوختتم به تخت.


باورم کن. اضطراب یک حجم زنده ی متحرکه که توی حفره ی شکمی وول می خوره. ضربه می زنه. الان هم رکتومِ منو از داخل با هر دو دستِ کاذبش گرفته و من نمی تونم دفع کنم..


از دستشویی اومدم اینقدر حس خوبی نسبت به انتهای سیستم گوارشیم دارم که دلم می خواد در موردش بنویسم. جزییاتش مودبانه نیست ولی. مقاومت می کنم.:)


می گم در هر حوزه ای که تلاش کنم نتیجه بخش تره. هر حوضه ای.

می گه برای تو تلاش فقط در همین حوضه معنی می ده . باقیش کشک و خیاله. بچسب.

می گم از الان . 10 و 29 دیقه و شِن ثانیه. بگیرش تا امنه. ببین رُندِ رُند. یه خط می کشه برای نشان. و می گیردش. حبس می کنم نفسمو می رم زیر آب.

بیرون نشستم. کنار آب. 10 و 46 دیقه و شِن ثانیه. می بینمش یهو. می گم در هر حوضه ای که تلاش کنم نتیجه بخش تره. هر حوضه ای.

نگام می کنه. 


چشم در چشمِ فاجعه. دست دردستش. تمامن سِفت و تمامن منقبض.


می خوام به راه راست هدایتتون کنم ولی به نظر میاد قبلش خودم باید به راه راست هدایت شم. صبر کنید، برمی گردم.


از خصوصیات مردمان خیال باف این است که  برنامه ریزی ذهنی به تنهایی حالشان را خوب می کند شاد می شوند و اساسن شروعش نمی کنند کار مورد نظر را. ازبیماری های موازی خیال زدگی می توان اشاره کرد به وسواس رندی زمان. تغییر ناگهانی خلق. و زوال تدریجی ولی مطلق خلق ازسفید سفید تا سیاه سیاه.