ران کُپُل مردانه رو دوست دارم. مثل یال شیر به مادینگی هام حس امنیت می ده. یا شهوت نمی دونم. دوست دارم گوشت های کَپَلش یک استوانه ی درست و حسابی مشتی رو بسازه که بچسبه به شلوار جینش. پرش کنه. بعضی وقتا سوار تاکسی که می شم به راست و چپم نگاه می کنم و می گم آره مثل این. یک شکم گرد کوچولو هم داشته باشه که از پستونهاش جلوتر واسته به نشان مردانگی. توی رستوران که می شینیم وسط حرف زدنهای خیال بافانه ی من خطاب به ابر کوچولوی بالای سرش، یه لحظه انگشت اشاره ی دست راستش رو بیاره جلو توقف که کردم بپرسه بقیه ی پیتزاتو نمی خوری؟ بعد من لبخند بزنم به این که تصویر ذهنیم به حقیقت پیوسته و بگمش نه و بدمش پیتزا رو.
میدادی!شرط میبندم!
:|
میدادی!شرط میبندم!
نه الان گشنمه. می گفتم بتمرگ می خوامش خودم.
چه قدر فانتزیت ملموس بود :)
الان اگه بود عمرن نصف پیتزامو بهش می دادم. وای الی تصور کن. نصف پیتزا!
دو تا پستات متناقضن:|
هانی اون در طولانی مدته. در کوتاه مدت فرق می کنه