لا لینه آ

عمو شلبی می گفت لالایی ها افسانه ها دروغ ها (وب مرده)

لا لینه آ

عمو شلبی می گفت لالایی ها افسانه ها دروغ ها (وب مرده)

دخترم پاشو نمازت قضا نشه.

علی رغم همه چیز امروز صبح بابام اومد با محبت و ملاحت بسیار زیاد منو بوسید و نوازش کرد که  دخترم پاشو نمازت قضا شد. منم از عالم خواب اکووار گفتمش که پریودم! هی خداع. این خوشیا رو از ما یواش بگیر!

لوس ننر.

وقتی پربودم انتظار دارم صبح با آب پرتقال و بوس و ناز و آخخخی پذیرایی بشم. ینی واقعن انتظار دارم این اجازه بهم داده بشه که هیچ کاری نکنم و با این حال باهام به خوبی رفتار بشه. دیگه لازم به ذکر نیست که به خاطر خطا های گذشته مثلن شب قبل بازخواست نشم اصلن. فقط آه و اوه کنم و مورد دلسوزی قرار بگیرم. این از تمایلات درونیمه. ولی چون بستر مناسب برای پیاده کردنش ندارم باید پاشم برا صبحانه ی روز جمعه به صورت نیمه خمیده املت درست کنم بعد اعصابم خورد بشه دستمو ببرم و بعد مامانم باهام سرد برخورد کنه که چرا به ظرف های کثیف دیروز رسیدگی نشده و صبحانه رو با عنقیت بخورم و از دست خودمم ناراحت باشم که تحت تاثیر پدیده ای که یک چهارم زندگی تمام زنان جوان دنیا رو پوشش می ده اِنقدر گوز شدم.

در ادامه هم چون ناهار درست نکردم برم بخرم. از اینکه اِنقدر لوس و تنبلم بدم میاد. باید کمر ببندیم به اصلاح خود.

حالا کم کم.

PURE LIFE.

ما اینجا در مورد بوی عرق، گه، عاروق، گوز، چس و همه چیز حرف می زنیم. با ما همراه  باشید.

هدف غایی!

تو اون بخش از زندگی ای که نمی دونم بعد از کردنت چیکار کنم. 


تصور کن من برا فوق برم اهواز. به ناچار. با اون آب و هوای ریدمان و تنهاییِ مطلقش. بعد تصور کن یک هو ببینتم. که اون باید ببینتم چون من قیافشو یادم نمیاد. بعد اوقات خوشی سپر بشه و ببوسمش. بعد دلش تنگ بشه و باز ببینمش. تصور کن منو که دلتنگ نرسیدن به مدینه ی فاضله ی مقرره، تهرانم! و اون در بند دائم اهواز. تصور کن که دلبندش بشم و اون هم دلبسته ی من. بعد بچرخوندم توی شهر با آدما آشنام کنه تا پاگیر شم و نشم. بعد خیال کن که ازش بخوام ببرتم سفر. ببرتم تهران. دل گیر و لرزان قبول کنه و بریم. بعد فکرشو بکن که بزنیم کنار و وسطای راه بین بلندی چمنا سکس کنیم (  لعنتی خواستم رمانتیک بنویسم به متن آره ولی به ما نمیاد ) بعد بریم و برسیم و اون بی تاب تر شه و من بی قرار تر. من برای شهر و اون برای من. بعد از تبادلات و دیدار ها اون بی خبر برگرده و قهر کنه به اصطلاح با این محتوا که خیلی می خوایش انگار! بمون خب! زنگ بزنم. دعوا کنیم و من برگردم. قهر بمونیم تا چند روز که مثلن برسه به آخر ماه و من هم اون موقع خانم شده باشمو تاریخ پریودیمو بدونم. و خلاصه دینگ! من حاملم! 

حالا پرسش اینجاست! نگهش دارم به نظرتون؟؟ ازدواج کنم با اون  پسرک که می خوادم؟ یا بندازمش، ببوسمش خداحافظی وار و بپیچم بیام تهران باز بخونم برا فوق؟

پ.ن.. اگه بمونم با موسیقی متن dandelion ماساکی کیشیبه می مونم. که خیلی مثبت و قشنگه ولی نمی شه به عنوان موسیقی متن زندگی داشتش. یعنی بعد از دو بار گوش دادن شیرینیش دلت رو می زنه. لذا یحتمل نمونم .موسیقی متنش رو بعدن پیدا می کنیم.

پ.ندو.. این احتمالن تا حدی الهام گرفته شده از زندگی مهزاد میم ه.