لا لینه آ

عمو شلبی می گفت لالایی ها افسانه ها دروغ ها (وب مرده)

لا لینه آ

عمو شلبی می گفت لالایی ها افسانه ها دروغ ها (وب مرده)

چ باید کرد؟ که این دیگه هرگز اتاق نیفته؟؟

در تمام لوله ی گوارشیم چیزی نیست.

زیر دوش دراز کشیدم دیشب. امتحان کنید. در حد سیگاره تقریبن از حیث تجدید حال. 

برگردیم به سیستم گوارشیم. تهوع دارم همچنان. به خاطر همه چیز. نه فقط اون قرص های لعنتی. روز خیلی بدی بود دیروز. خارم گاییده شد تا خوابم برد. و بیدارم الان. 

و دیگر اینکه همه چیز ریدست.. 

سه تا آدم خیلی غمگین و عصبانی ایم الان توی خونه. بعد از 3 روز سفر که به منزله ی فرار از خانه بود الان باید 3 روز کون لیس بزنیم که ببخشید که ما بدون شما که عزم بر ریدن به حال ما کرده بودید خوش گذروندیم. لیس نزدیم و دعوا شد. خیلی ناخوشاینده اوضاع. این که می بینم بابام چقدر بیماره اعصاب و افکارش ناراحت کنندس. ولی اون چیزی که واقعن کشندس اینه که من شبیهشم.

برگردیم به قرص های لعنتی. نخوردم سهم دیشب رو. خیلی بده. سیکل معیوب می شه. قرص ها در جهت ثابت نگه داشتن سیکل در روز پنجمه. تا تخمک مصرف نشه. من تخمک ندارم-کم دارم/

برگردیم به دوش. مث بارون مثلن. ولی به صورت اکتیو. صادقانه افسرده و غمگین و له و زیرسوال رفته م. و حال ندارم حال خودمو خوب کنم. بارون حال آدمو خوب می کنه. افقی دوش گرفتن حال آدم های پسیو ساکن شهر های گرم و خشک رو خوب می کنه.

دارم چار صبح بی هندزفیری آهنگ گوش می دم. 

می رم یک چیزی بخورم. و قرص رو. و ضدتهوع رو. و اگه باز نتونستم حال خودم رو خوب کنم خودم رو از پنجره پرت می کنیم پایین. 

 

تهوع دارم.

\nv.ستون سیمانی.بی جزئیات.

داشتن یک بابای متوسط از داشتن یک بابای بد سخت تره چون شما اخلاقن متعهدید یک بابای متوسط رو دوست داشته باشید ولی یک بابای بد رو حق دارید دوست نداشته باشید. بهترین حالتش بابا نداشتنه. مامان نداشتن. دوست نداشتن. کاش یه ستون بودم. صبح یکم جیرجیر می کردم یعنی نیایش صبحگاهی شب هم یکم دیگه عوض نیایش شامگاهی. ستون دیگه ای هم مطرح نبود. فاصله ی من تا ستون بعدی در حد فرج و گشایش در امور بود. یعنی اقل کم بیست سال فاصله. رقابتی نبود. حرکتی نبود وجود کافی بود. خستمه. حوصله ندارم. نمی خوام اصلاح شم. نمی خوام برام بگید که اشتباه اصلاح شدم. نمی خوام برام بگید چند بار اشتباه اصلاح شدم. نمی خوام به اون نقشه ی لعنتی زل بزنید و بچرخونیدش اخم کنید که همچنان نمی دونید من باید چجوری اصلاح شم. کون لق همه چی. کون لق همه چی. من می خوام ی ستون باشم.

fathers and daughters

پدران و دختران رو تا نیمه دیدم. دخترک مرضش شکل مرض مهزاد بود. شکر کنیم که مهزاد مواظب خودشه. 

*فیلم بر خلاف اسم و طرح پوسترش خانوادگی نیست و یک هو و مکرر سوویچ می کنه رو فاکینگ پارتِ سک س. خجالت می کشید خلاصه. با خانواده نبینید. من گذاشته بودم خیلی زیبا و رمانتیک با بابام ببینمش که نشد. شکر کنیم مجدد.

a little bit of heven

ی تیکه از بهشت رو دیدم. مال هانکه و تارانتینو و چیزُفسکی نیست. یک فیلم معمولی با فرم معمولی با بازیگر های معمولیه. ولی خب.. خیلی خیلی خیلی دوستش داشتم. دوست دارم شبیه اون خانمه بشم. شخصیت اصلی داستان که سرطان گرفت. دوست دارم چنگولکی دوست دارم بیمارگونه دوست دارم آی ویل دو اِنی تینگ تو میک دت هپن دوست دارم در لحظه بودن رو. این که ذهنت لق لقه نخوره توی مکالمه های پس و پیش. درد رو سروقتش و از روبرو گرسنگی رو لمس رو خطوط پهن و نازک صدا رو همه چیز رو در آن حس کنی. یا این طور بگم همه ی اون چیزی که حس می کنی مربوط به لحظه باشه. به خاطر همین روابطم رو با این که از معمول کمترند دائم و موقت خفه می کنم. من این سکوت رو نمی خوام اون صدا رو می خوام.