پدران و دختران رو تا نیمه دیدم. دخترک مرضش شکل مرض مهزاد بود. شکر کنیم که مهزاد مواظب خودشه.
*فیلم بر خلاف اسم و طرح پوسترش خانوادگی نیست و یک هو و مکرر سوویچ می کنه رو فاکینگ پارتِ سک س. خجالت می کشید خلاصه. با خانواده نبینید. من گذاشته بودم خیلی زیبا و رمانتیک با بابام ببینمش که نشد. شکر کنیم مجدد.
من فقط خنده کنان از جواب کامنتی که به مهزاد دادی از این پست خارج می شوم
:)
امروز برای ورزش وقت نداشتم:)
:)))
شت :| چیکار میکرد؟ :| من مواظب خودم نیستم اونقدرا.بگو تا نگرانی نمردم :|
هی می داد! به همه! چون آستانه ی حسیش بالا بود با دادن تحریک می شد یه ذره. از دیالوگ های فیلم:
پسر: من نمی فهمم تو چرا رفتی روانشناسی. روانشناسی که بِلا بِلا بِلا...
دختر: برای کمک به آدم هایی که حس تنهایی می کنن بِلا بِلا بِلا...
پسر: خب بیا به من کمک کن منم تنهام. بیا بریم یه قهوه بخوریم.
دختر: چه اعتماد به نفسی..
پسر: اوهوم. خب نظرت چیه؟
دختر: look you wanna date me or fuck me? because im ok with both
پسر: :ooooooooo
دختر: اعتماد به نفست کجا رفت؟
صحنه ی بعدی جیر جیر تخت و نفس نفس زدن طرفین
بعد از سکس:
پسر، واندرینگ طور: چرا اینکارو می کنی وقتی نمی خوای دوباره منو ببینی؟
دختر: می دونی.. امروز برای ورزش وقت نداشتم.