لا لینه آ

عمو شلبی می گفت لالایی ها افسانه ها دروغ ها (وب مرده)

لا لینه آ

عمو شلبی می گفت لالایی ها افسانه ها دروغ ها (وب مرده)

نهنگ عنبر

نهنگ عنبرو دیدم امشب. یدونش مونده بود تو اون سبد فلزی سوپری. له و لورده هم بود جلدش. با مقادیر زیادی شک و تردید خریدمش. روش نوشته بود پرفروش ترین کمدی سالی که رفت. 

ی سکانس از فیلم رویا و ارژنگ کوچولو تو رستوران بابای ارژنگ نشستند و حرف می زنند و می رسن به این دیالوگ که به نظرم یکی از خوشگلترین دیالوگ هاییه که هست. تکراری هم نمی شه. محدودیت سنی هم نداره. حتی من امیدوارم روزی بگمش. :)

+دوسم داری؟

_:) اوهوم

+مشخامو برام مینویسی؟ 

.

.

توی فیلم رقص رضا عطاران اووفف داشت! کللن روی کیفیت رقص ها کار شده بود که پسندیدم. بازی رضا هم خیلی خوب بود. احسنت بر او..

ساخت فیلم ( ساخت برای ساختار! ) و فیلمنامه طوری بود که به "عشق" در زندگی یک عمویی پرداخته بود و باقی مسائل و ابعاد زندگی رو کللن از بیخ به تخمش گرفته بود! ما اصلن نفهمیدیم چی شد ارژنگ لیسانس گرفت چی شد پولدار شد چی شد موهاش سفید شد! با این حال این ویژگی فیلم محسوب می شه به نظرم. یعنی به نظر می رسید فیلم با نوع پرداختش داره می گه که عملن فقط همین مهمه.

دیگر اینکه تا حالا تو سینمای ما به این قشر در اون سالها به شکل مثبت پرداخته نشده بود یا اگه شده بود من ندیدم.. بنابراین کار نویی بود. احسنت سامان. احسنت بر تو!

ازنقطه ضعف های فیلم هم یکی بازی مهناز افشار به نظرم ضعیف بود. نایس نبود. ما درک نمی کنیم ارژنگ در این چه دیده. دیگری سالهای بعد از جنگ و ماوقعش با حاج آقا و گشت و اینها. داستان ضعیف شده اینجا. احتمالن نویسنده سعی داشته بگه که ارژنگ تا چه حد غیر از مسئله ی رویا موجود آس و پاس، ساده و به تخممیه ولی طنزش انگار اینجا نپخته باشه خمیر مونده باشه.. یک همچین حالتی! خوب درنیومده. بخصوص اونجا که تفنگ درمیاره هوایی بزنه!

فلش بک اول فیلم، چه کل این ایده ی از نقطه ی صفر شروع کردن داستان چه رنگ پردازی و ترکیب بندی و گریم و خلاصه تصویر چه حرکت دوربین همه خیلی خوب بود. یکم شبیه اول آملی بود. با این تفاوت که آملی در این رنگ بندی ها و قاب ها ادامه پیدا می کنه ولی توی نهنگ عنبر این فقط ترکیب اول قصست.

قوی ترین بخش فیلم پایانشه. ازون لحظه که رویا مصرانه می گه که می خواد بره و ما بازی عالی رضا عطاران رو داریم و موسیقی معرکه ی امیر توسلی که وقتی سرچش کردم بعد از موسیقی متن بدون تایپ کلمه ای اضافه تر بهش رسیدم.. :) و حضور و نگاه همه ی کسانی که توی زندگی این دو تا حضور داشتند در این لحظه و گردش دوربین روی چهره هاشون خیلی خوب بود به نظرم. و همین طور لحظه ای که ارژنگ توی فرودگاه از رویا جدا شد. رو برگردوند و اشکش بلافاصله جاری شد و سری که تکون داد که یعنی همه ی کاری که کردم دوست داشتن تو بود و این همه هیچ بود..

این قدرتمندی یک کمدی درامه به نظر من که به این کانترست برسه که توی دو سکانس اول شما رو قاه قاه بخندونه و توی سکانس آخر اشکتون رو دربیاره.. 

مجددن سامان. باریکللا سامان. احسنت سامان.

می گفت که این کامبیزم بردار ببر بنداز تو رودخونه. به روش خودت دیگه! :|

بابام معتقده گلدونای من با "مرگ از روی ترحم" مردن. به این شکل که دیدن من خیلی کونم پاره می شه آبشون بدم نسبت بهم ترحم کردند خودشونو کشتن! :|

 *مرگ از روی ترحم یا mercy killing یک حالتی ست که بیمار در بیمارستان به تقاضای خودش توسط کادر درمانی به انتها می رسه. گفتم شاید ندونید..

زرد با خال های سیاه.

یک هفتست شب ها اینقدر خسته و له و شکست خورده و نابودم که دندونامو مسواک نمی کنم. ( صبح می کنم نگران جهان اطراف نباشید! ) خلاصه که امتحانا تموم می شن ولی من بعدش دیگه قادر نخواهم بود که لبخند بزنم. هِ! :|

.. فُشم نمی شه بدید!

قشنگ بود.

اکثر گناهان عالم ریشه در احساسات زیبایی شناختی آدم ها دارن. لحظه ای که یک تصویر اینقدر زیباست که ایجادش می کنیم و در سکوتِ تشکیلش صدای فروریختن ارزش ها و پرینسیپل هامون رو گوش می کنیم.

آی سسسو وانا کیس هیم.

دچار رفلکس دفاعی خیال بافی عاشقانه ی دوره ی امتحانات درمورد یکی از پسرهای اطرافم شدم. یعنی این مقداری که این امتحانات در سِ هفته به من آسیب وارد کرد من بعدن به عنوان درمانگر در تمام عمر حرفه ایم نخواهم تونست از تن مللت ترمیم کنم. :|

پ.ن.. کونِسسسگ/